محدود است . از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است ، ولی
از نظر تنوع طلبی و عطش روحیای که در این ناحیه ممکن است به وجود آید
شکل دیگری
غریزه جنسی دو جنبه دارد : جنبه جسمانی و جنبه روحی . از جنبه جسمی
محدود است . از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است ، ولی
از نظر تنوع طلبی و عطش روحیای که در این ناحیه ممکن است به وجود آید
شکل دیگری دارد .
قبلا اشاره کردیم که حالت روحی مربوط به این موضوع دو نوع است : یکی
آن است که به اصطلاح " عشق " نامیده میشود ، و همان چیزی است که در
میان فلاسفه و مخصوصا فلاسفه الهی مطرح است که آیا ریشه و هدف عشق واقعی
، جسمی و جنسی است و یا ریشه و هدف دیگری دارد که صددرصد روحی است و
یا شق سومی در کار است و آن اینکه از لحاظ ریشه ، جنسی است ولی بعد
حالت معنوی پیدا میکند و متوجه هدفهایغیر جنسی میگردد ؟
این عطش روحی فعلا محل بحث ما نیست ، این نوع از عطش همیشه جنبه
فردی و شخصی دارد یعنی به موضوع خاص و شخص خاص تعلق میگیرد و رابطه او
را با غیر او قطع میکند . این نوع از عطش در زمینه محدودیتها و
محرومیتها به وجود میآید .
نوعی دیگر عطش روحی آن است که به صورت حرص و آز در میآید که از
شؤون حس تملک است و یا آمیختهای است از دو غریزه پایان ناپذیر :
شهوت جنسی و حس تملک ، آن همان است که در صاحبان حرمسراهای قدیم و در
اغلب پولداران و غیر پولداران عصر ما وجود دارد . این نوع از عطش تمایل
به تنوع دارد . از یکی سیر میشود و متوجه دیگری میگردد . در عین اینکه
دهها نفر در اختیار دارد در بند دهها نفر دیگر است و همین نوع از عطش
است که در زمینه بیبند و باریها و معاشرتهای به اصطلاح آزاد به وجود
میآید . این نوع از عطش است که هوس نامیده میشود .
همانطور که در گذشته گفتیم : عشق ، عمیق و متمرکز کننده نیروها و
تقویت کننده نیروی تخیل و یگانهپرست است ، و اما هوس ، سطحی و پخش
کننده نیروها و متمایل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است .
این نوع از عطش که هوس نامیده میشود ارضاء شدنی نیست . اگر مردی در
این مجرا بیفتد ، فرضا حرمسرائی نظیر حرمسرای هارون الرشید و خسرو پرویز
داشته باشد پر از زیبا رویان که سالی یک بار به هر یک نوبت نرسد ، باز
اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیباروی دیگر هست ، طالب آن
خواهد شد . نمیگوید بس است دیگر سیر شدهام . حالت جهنم را دارد که هر
چه به آن داده شود باز هم به دنبال زیادتر است . خدا در قرآن میفرماید :
« یوم نقول لجهنم هل امتعت و تقول هل من مزید »به جهنم میگوئیم پر شدی
؟ سیر شدی ؟ میگوید آیا بازهم هست ؟ چشم هرگز از دیدن زیبا رویان سیر
نمیشود و دل هم به دنبال چشم میرود . به قول شاعر :
دل برود ، چشم چو مایل بود |
دست نظر رشته کش دل بود |
در اینگونه حالات سیر کردن و ارضاء از راه فراوانی ، امکان ندارد و اگر
کسی بخواهد از این راه وارد شود درست مثل آن است که بخواهد آتش را با
هیزم سیر کند .
به طور کلی در طبیعت انسانی از نظر خواستههای روحی ، محدودیت در کار
نیست . انسان روحا طالب بی نهایت آفریده شده است . وقتی هم که
خواستههای روحی در مسیر مادیات قرار گرفت به هیچ حدی متوقف نمیشود ،
رسیدن به هر مرحلهای میل و طلب مرحله دیگر را در او به وجود میآورد .
اشتباه کردهاند کسانی که طغیان نفس اماره و احساسات شهوانی را تنها
معلول محرومیتها و عقدههای ناشی از محرومیتها دانستهاند . همانطور که
محرومیتها سبب طغیان و شعلهور شدن شهوات میگردد ، پیروی و اطاعت و
تسلیم مطلق نیز سبب طغیان و شعلهور شدن آتش شهوات میگردد . امثال
فروید آن طرف سکه را خواندهاند و از این طرف سکه غافل ماندهاند .
ناصحان و عارفان ما کاملا بدین نکته پی برده بودند . در ادبیات فارسی و
عربی زیاد بدین نکته اشاره شده است . سعدی میگوید :
فرشته خوی شود آدمی زکم خوردن |
و گر خورد چو بهائم بیفتد او چو جماد |
مراد هر که برآری مطیع امر تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت
مراد
بوصیری مصری در قصیده معروف " برده " که از شاهکارهای ادبیات اسلامی
است و در مدح رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و ضمنا پند و
اندرزهائی هم دارد میگوید :
النفس کالطفل ان تهمله شب علی |
حب الرضاع و ان تفطمه ینفطم |
یعنی نفس همچون طفل است که به پستان علاقهمند است . اگر او را به حال
خود بگذاری با همین میل باقی میماند و روز به روز ریشهدارتر میشود و اگر
او را از شیر بگیری به ترک پستان خود میگیرد . دیگری میگوید :
النفس راغبة اذا رغبتها |
و اذا ترد الی قلیل تقنع |
یعنی هر چه موجبات رغبت نفس را فراهم کنی بر رغبت میافزاید ولی اگر
او را به کم عادت دهی قناعت پیشه میکند .
اشتباه فروید و امثال او در اینست که پنداشتهاند تنها راه آرام کردن
غرائز ، ارضاء و اشباع بی حد و حصر آنها است . اینها فقط متوجه
محدودیتها و ممنوعیتها و عواقب سوء آنها شدهاند و مدعی هستند که قید و
ممنوعیت ، غریزه را عاصی و منحرف و سرکش و نا آرام میسازد . طرحشان
اینست که برای ایجاد آرامش این غریزه ، باید به آن آزادی مطلق داد آن
هم بدین معنی که به زن اجازه هرجلوهگری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود .
اینها چون یک طرف قضیه را خواندهاند توجه نکردهاند که همانطور که
محدودیت و ممنوعیت ، غریزه را سرکوب و تولید عقده میکند ، رها کردن و
تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات در آوردن آنرا دیوانه میسازد ،
و چون این امکان وجود ندارد که هر خواستهای برای هر فردی برآورده شود ،
بلکه امکان ندارد همه خواستههای بی پایان یک فرد برآورده شود غریزه بدتر
سرکوب میشود و عقده روحی به وجود میآید .
به عقیده ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است : یکی ارضاء غریزه در
حد حاجت طبیعی ، و دیگر جلوگیری از تهییج و تحریک آن .
انسان از لحاظ حوائج طبیعی مانند چاه نفت است که تراکم و تجمع گازهای
داخلی آن ، خطر انفجار را به وجود میآورد . در این صورت باید گاز آن را
خارج کرد و به آتش داد ولی این آتش را هرگز باز طعمه زیاد نمیتوان سیر
کرد .
اینکه اجتماع به وسائل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هیجان غریزه
را فراهم کند و آنگاه بخواهد با ارضاء ، غریزه دیوانه شده را آرام کند
میسر نخواهد شد . هرگز بدین وسیله نمیتوان آرامش و رضایت ایجاد کرد ،
بلکه بر اضطراب و تلاطم و نارضائی غریزه با هزاران عوارض روانی و
جنایات ناشی از آن ، افزوده میشود .
تحریک و تهییج بی حساب غریزه جنسی عوارض وخیم دیگری نظیر بلوغهای
زودرس و پیری و فرسودگی نیز دارد . ز اینجا معلوم میشود که عارفان و نکته سنجان ما که میگویند :
مراد هر که برآری مطیع نفس تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت
مراد
با روشن بینی و روشن ضمیری عارفانه خود به نکاتی برخورد کردهاند که این
آقایان روانشناس روانکاو که در عصر علوم ، نامشان جهان را پر کرده متوجه
نشدهاند .
اما اینکه میگویند : الانسان حریص علی ما منع منه مطلب صحیحی است ولی
نیازمند به توضیح است . انسان به چیزی حرص میورزد که هم از آن ممنوع
شود و هم به سوی آن تحریک شود ، به اصطلاح تمنای چیزی را در وجود شخصی
بیدار کنند و آنگاه او را ممنوع سازند . اما اگر امری اصلا عرضه نشود یا
کمتر عرضه شود ، حرص و ولع هم نسبت بدان کمتر خواهد بود .
فروید که طرفدار سرسخت آزادی غریزه جنسی بود ، خود متوجه شد که خطا
رفته است ، لذا پیشنهاد کرد که باید آن را از راه خاص خودش به مسیر
دیگری منحرف کرد و به مسائل علمی و هنری نظیر نقاشی و غیره منعطف ساخت
و به اصطلاح طرفدار تصعید شد . زیرا تجربه و آمار نشان داده بود که با
برداشتن قیود اجتماعی ، بیماریها و عوارض روانی ناشی از غریزه جنسی
بیشتر شده است . من نمیدانم آقای فروید که طرفدار تصعید است از چه راه
آنرا پیشنهاد میکند . آیا جز از طریق محدود کردن است ؟
در گذشته افراد بیخبر ، به دانشجویان بیخبرتر از خود میگفتند انحراف
جنسی ، یعنی هم جنس بازی ، فقط در میانشرقیها رائج است و علتش هم دسترسی نداشتن به زن بر اثر قیود زیاد و
حجاب است . اما طولی نکشید که معلوم شد رواج این عمل زشت در میان
اروپائیها صد درجه بیشتر از شرقیها است .
ما انکار نمیکنیم که دسترسی نداشتن به زن موجب انحراف میشود و باید
شرائط ازدواج قانونی را سهل کرد ، ولی بدون شک آن مقدار که تبرج و
خودنمائی زن در اجتماع و معاشرتهای آزاد سبب انحراف جنسی میشود به
مراتب بیشتر از آن است که محرومیت و دست نارسی سبب میگردد .
اگر در مشرق زمین محرومیتها باعث انحراف جنسی و همجنس بازی شده است
، در اروپا شهوترانیهای زیاد باعث این انحراف گشته است ، تا آنجا که
در بعضی کشورها همانطور که در روزنامههای خبری خواندیم رسمی و قانونی شد
، و گفته شد چون ملت انگلستان عملا این کار را پذیرفته است قوه مقننه
باید از ملت پیروی کند . یعنی نوعی رفراندوم قهری صورت گرفته است .
بالاتر اینکه در مجلهای خواندم در بعضی کشورهای اروپائی پسرها رسما با
یکدیگر ازدواج میکنند .
در شرق هم ، محرومین آن قدر سبب رواج انحراف جنسی نبودند که صاحبان
حرمسراها بودند ، و به اصطلاح اعراب ، این انحراف از " بلاط " ملوک و
سلاطین آغاز شده استمنبع: مسئله حجاب .
عشق چیست؟
درخواست همکاری
فرق عشق وهوس از دیدگاه شهید مطهری
آیا انسان در بهشت خسته میشود؟ شهید مطهری
[عناوین آرشیوشده]
دیدار دیروز: 0
کل دیدار :29777
عشق مجازی مقدمه ونردبان عشق الهی